رویای نیمه شب تابستان
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۱۴ ق.ظ
دیشب خواب میدیدم که رفتم مطب دکتر الف که کارای پژوهشیم تموم بشه.یه مریض اومده و من بلد نیستم باهاش مصاحبه کنم.از اون بدتر بلد نبودم دارو بنویسم یا حتی برگه تمیز تامین اجتماعی تو دفترچهاش پیدا کنم.رو یه برگه اشتباهی نوشتم تو خواب و کندمش از تو دفترچهاش و تو همون عالم فکر میکردم آخرین برگ سفید دفترچه بوده.مریضمون هم از اون ترسناکها بود که اگه میفهمید میکشتم:))) اینه وضعیت روان ارشد روانپزشکی که بورد داره.شبی نیست خواب همچین چیزایی رو نبینم.من منی که عیچوقت خواب نمیدیدم.